بند پوتینتو میبست دستای یه مادر پیر
وقتی که سکوت شهرم پر شد از صدای آژیر
وسط همهمه و مرگ وسط هجوم وحشت
یه خداحافظ نوشتی روی یک کاغذ بی خط
راهشو کج میکرد گلوله اگه میتونست ببینه
اگه میدونست قراره روی قلب تو بشینه
توی اون کوچه بن بست مادری خوابش نمیبرد
وقتی عکسش توی جیبت پشت هم گلوله میخورد
نمیدونه تو نبودت مادرت چیا کشیده
سنگری که از تو حتی یه پلاکم پس نمیده
پشت هر زنگ در اما مثل هر بار یکی دیگستت
بیا چشم به راهته اون که بند پوتینتو میبست
راهشو کج میکرد گلوله اگه میتونست ببینه
اگه میدونست قراره روی قلب تو بشینه
توی اون کوچه بن بست مادری خوابش نمیبرد