بزن دف را که من امشب خراب یار و دلدارم
پر از عشقم و لبریزم تهی از عقل و پندارم
بزن مطرب بزن تا من ببارم عشق از چشمم
خرابم این سبک سر را کدامین شانه بگذارم
کدامین شانه بگذارم کدامین شانه بگذارم
دعا کن مستیام امشب بماند تا سحر با من
چو هوش آید سرم بینم در آغوش که بیدارم
صدای زیر و بم های دفت دیوانهام کرده
چنان مدهوش و شیدایم که جز این حال بیزارم
تنم اینجا منم آنجا به دنبال تو میگردم
به جام مستیت سوگند مست از عطر دیدارم
بزن مطرب بزن جامی دیگر را سرکشم شاید
خراب آباد او گردم بفهمد زخم ها دارم
بفهمد زخم ها دارم بفهمد زخم ها دارم
کسی نمیرقصد میان مویرگ هایم
بفهمم با تمام مستیام هشیار هشیارم