امشب غزل مرا به هوایی دگر ببر
تا هر کجا که می بردت بال و پر ببر
تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای
این بارم از زمین و زمان دورتر ببر
اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است
جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر
آرامشی دوباره مرا رنج میدهد
نگذار در سکوتم و سوی خطر ببر
نگذار در سکوتم و سوی خطر ببر …
دارد زوال زخم دلم بسته میشود
بازم به میهمانی آن نیشتر ببر
خود را غزل به بال تو دیگر سپرده ام
هرجا که دوست داری ام امشب ببر ببر
امشب غزل مرا به هوایی دگر ببر
تا هر کجا که می بردت بال و پر ببر
تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای
این بارم از زمین و زمان دورتر ببر